درباره وبلاگ


من فاطمه14 هستم. اینجا برای خودم و عشقی که هرگز بهش نمیرسم مینویسم. از آینده ای مینویسم که با اومدنش منو دنیامو ازهم جدا میکنه.
پيوندها
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تـــــــــــر





نويسندگان


Alternative content


دریافت همین آهنگ
تـــــــــــرس از آینــــــده




سلام.

عیده. عید همگی مبارک.

سال خوبی رو داشته باشید...سرشار از موفقیت و شادکامی. به خوبی و زیبایی تابستان 90 و به جدیدی 91 سال 92 خوبی رو براتون آرزو می کنم.

 

+ بگذریم...

خیلی دلم میخواد با همه دعوا کنم چون وقتی اعصاب ندارم روی مخم راه میرن. اون ادمای بی فرهنگی که نمیفهمن من در اون لحظه نمیخوام با کسی حرف بزنم!

نه مغرورم نه خود پسند...

نه می ایستم ازشون حرف بخورم...شاید گاهی اوقات با در نظر گرفتن شرایط سکوت کنم اما این همون آرامش قبل از طوفانه!

 

خلاصه میخوام به گوش سرار دنیا برسونم که من عمرا از کسی معذرت بخوام! خصوصا اگه من مقصر نباشم...

اطرافیان گرامی! یادتون باشه شما من رو هر روز سرد تر و بی روح تر می کنید!

ازتون سپاسگزارم چون من عاشق بی عاطفگی ام...

مورد مهم:

من هیچ کس رو دوست ندارم!

آره...به هیچ کس غیر از خودم اهمیت نمیدم. حداقل از این به بعد...

از همه متنفرم...خصوصا از اونایی که میشناسم.

آهای اطرافیان، دوستان، دشمنان! فکر نکنید یک ذره پیشم ارزش دارید! شاید در ظاهر باهاتون بخندم اما پشت

این خنده ها یه نفذت بزرگ منتظر بهترین فرصته..

توی این دنیا انقدر نیش خوردم که افعی شدم دیگه! ( به قول کسی)



جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, :: 22:41 ::  نويسنده : پرنیان

سلام....

آره خیلی وقته اپ نکردم. به دلایل بسیار...

می دونید که زندانی به نام مدرسه هم وجود داره. مخصوصا اگه شکنجه گر اون زندان فامیلش خوب نژاد باشه.

هر چند بعضی ها ارزشش رو ندارن که من بهشون فکر کنم اما واقعا روی اعصابم یورتمه میرن.

از شون متنفرم. بازم میگم حتی ارزش ندارن تو وبم راجع بهشون بحرفم...

بی خی خی...

سال جدید در حال آمدنه. عید همگی مبارک پیشاپش. سالی سرشار از آزادی رو براتون آرزو مندم

میخواستم این وب رو حذف کنم اما دیدم یادگار تابستونه.....آخ.....کلمه ای که دلم براش لک زده....

آزادی-تابستون- نت

یه عشق رو تونستم 19 ماه نگه دارم! باور نکردنی و غیر ممکنه! آره باید سه سال بشه....آره آره

سال دیگه دبیرستان.....یعنی ترس....یعنی بزرگ شدن و مشکلات یعنی ترس از آینده

آناستازیا.....فرشته ی کودکی من....کجایی؟!

عاشق آهنگاتم که منو می بره به اون روزا!!

 

Who know where is this way will be go? back to who I was or find my future

جین جونم....دیگه منم کم کم دارم بزرگ میشم....دبیرستان معنای زیادی داره...لااقل برای من...آره

نمیتونم از فردا فرار کنم....

نمی تونم خودمو نجات بدم....

آره 14 سال زیاده....

واسه کلی کارا!

کم کم روزی می رسه که میگن...

دیگه تیکن بازی نکن ...بزرگ شدی!

 

 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 21:47 ::  نويسنده : پرنیان

امروز رسمــــا تابستون آغاز گردید. به همه ی دوست داران این فصل به ویژه دانش آموزان (خودم) عزیز تبریک عـــرض مینماییم!

 

جونمی! دیگه وقته جیـــغ و داده! هیـــــپ هیــــــپ هورااااااااااااااااااااا hip hip hurray

خب گوگولیا بهترین تابستون رو براتون آرزو مندم.

آخ که چقدر دلم واسه ی کلمه ی تابستون لک زده بود!

+ به امید اینکه تابستون مثل پارسال باشه

+ به امید اینکه امسال دپ نباشم :)

+ به امید رول زدن های ارباب پسند من در افسانه ها

+ دیگه هم فانتزی فنس نمیرم!

+ ps3  در راه است!

+ به امید کیف دادن این    تابستون

I love you summer

خب محدثه هم رفت سر خونه زندگیش از این بابت خوشحالم

+ آی لاو افسانه ها

+ تکــن و غیره

+ اخه چرا من (به نظر خودم) انقدر گند میرولم خدااااااااااااااا

+ خجالت میکشم!!

خب دیگه....یک تــیر اومده! بهتر از این نمیشه. فقط کاشکی تابستونمو از دست ندم که بعدش هی غصه بخورم.

 

I LOVE SUMMER & AFSANEHA

+ اگه سایت افسانه ها نبود تابستون کسل کننده میشدا

 

باااااااااااااااااااااااااای

 



پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : پرنیان

درود و سلام علیک و اینا به همگی

یه مدتی حال آپ کردن نداشتم.

بعدشم زد به سرم همه ی مطلبایی رو که نوشته بودم حذف کردم فقط مهم هاشو گذاشتم!

تو کف یه قالب و یه آهنگ توپ واسه وب هستم سراغ دارید هلــــــــپ

خب 2 روز دیگه تابســــــــــــتون ایز کامینگ! قربونت تابستونمای خدااااااا اشک شوق:دی!

+ تو کفم ps3 بخرم یا xbox ؟

+ خوش حالم تابستون میاد

+ ایفای افسانه ها راه افتاد

+ ضربان قلب 102!!

+ من چه مرگمه؟

 

بابای تا آب بعدی



سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:تابستون, آهنگ, ps3, xbox, :: 10:56 ::  نويسنده : پرنیان

سلام به همگی.

حالم اصلا خوب نیست! اصلا اصلا!

نمیدونم کیا تکن 6 رو دیدن ولی اونایی که دیدنش میدونن که توی اخرین دموش جین برای کشتن آزازل چکار کرد!

حرفشو نمیزنم چون اشکم در میاد! اون وقت دریاست که از چشمام جاری میشه!!!!!!!!!!!

بخاطر وجود یه موجود عوضی به اسم لارس الکساندرن که معلوم نیست یهو از کجا پیداش شدو هلش دادن وسط

داستان ممکنه عشق من بمیره!!

ممکنه این لارس عوضی جاش رو بگیره....یه بنده خدایی یه بار گفت قرار موضوع تکن 7 فقط درباره ی لارس باشه!

آخه خدا رو خوش میاد؟؟ یهو پریده وسط همه چیز تکن رو هم میخواد مال خودش کنه!! الهی که خیر نبینه....

نکنه هویت تکن بشه لارس......نکنه هویت جین مال لارس بشه!...تمام داراییش- دنیاش-شرکتش- هدفش- افتخاراتی

که به دست آورد و قرار بود که به دست بیاره!

خدایا جین زنده بمونه....ازت خواهش میکنم....تنها هدفش کشتن (آزازل) همون شیطانه. خدایا کمکش کن بمونه.

چرا اونایی که باید برن نمیرن؟؟

 



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:بدبختی,تکن7,لارس,جین, :: 23:25 ::  نويسنده : پرنیان

دیروز یه اتفاق بد برام افتاد. خیلی بد!! خیلی خیلی!

میتونم بگم که حدودی شانس اوردم.

امیدوارم به خوبی تموم بشه

همش تقصیر این جین کازاماستا!! تمام بلاهایی که بر سرم نازل میشه

خب گفتم یه چندتا عکس بذارم جیگرم حال بیاد!! الهی الهی الهی

 

من عاشـــــــــق این عکسم!! خدا میدونه چقدر روانیشم!

جین این چه بلایی بود سرم اوردی اخه عچقم؟

 

 

*خاکستری*! هیچ کس نمیدونه یعنی چی نه؟

 

بووووووووووووووووووووووووووووووس

اصلا من چرا عکسای خانوادگیمو اینجا میذارم؟ :دی

 

مادرم مادرم!!! روانی اینم من!! قربون اخمش الهی خدایا!!....همیشه اخمه!!! دریغ از یه لبخند! فقط یکبار به جون تک تکون. فقط یه بار

همشون LOVE اند!

این دیگه اوج DEVIL پرستیه!!! چشمشو نگا!اصلا نا

مردان خدا!! ایستاده می سوزند!!!! مردان خدا رو داشتین؟



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 14:41 ::  نويسنده : پرنیان

هوراااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!

تابســــــــــــــــتون! تابســــتون!!! تابستون!!

ایول ایوله ایول!!!

امروز رسما رسما امتحانام تموم شد. از این بهتر نمیشه.

دیگه هی راحت از شب تا صبح از صبح تا شب آنمو آپم.

تو مسنجرم موجودم انلاین انلاین

فقط امسال بزرگتر و خشــن تر شدم دیگه دهن هر کی تو مسنجر اذیت کنه سرویسه

فقط یه مشکل! نمیدونم پی اس 3 بگیرم یا نه؟! بی خی خی. هر چه شد!

خوب آپ کردم که بگم آپم دیه. و راحت. دیگه روزای زوج آپ نداریم. فکر کنم هر روز آپم

جدیدا استریت فارتر کراس تکنو هم نصب کردم. دارم با اون حال میکنم

یه نکته مهم:

بعضیا پرسیده بودن اخرش من اینجا چی مینویسم

دوستان این وبه منه. هر وقت غمگین باشم یا دلم واسه جین تنگ بشه یا جین بخواد همین جا مینوسم هر

وقت هم که دپرس نباشم بازم همین جا مینویسم.

فرقش اینه که وقتی شکلک نمیذارم ینی ناراحتم وقتی میذارم خوش حالم

 



چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, :: 10:12 ::  نويسنده : پرنیان

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوستای گلم!

حالتون خوبه؟

من اصلا خوب نیستم....چون مامانم نمیذاره برم کارت شارِژ بخرم داداشمم نیست که بش بگم برام بخره

راستی معرفی کنم خودمو

من فاطمه 13 ساله هستم. که از بچگی مهر بزرگ بودن به پیشونیم زدنو نذاشتن بچگیمو بکنم!! عوامل فمیلیو اینا.

الان خیلی ناراحتم چون دارم کم کم وارد دنیای آدم گنده ها میشم درحالی که آرزو های بچگیم تحقق نیافتند! کتابی شدا:دی

نه واقعا میگم. منظورم از بچگی تام و جری یا پلنگ صورتی نیست که بهم بخندین!

منظورم از بچگی دنیای آزاد بودنه! چون حالا دیگه باید کم کم واسه درسو دانشگاهو شغلو ازدواجو بچهو............تا پیریو مرگ آماده بشیم. با دغدغه های فراوان!

 

البته دانشگاه یکم واسم زوده!!

یه توضیحات کوچول موچولی بدم:

من اصلا اجتماعی نیستم! اصلا!

همش تو اتاقم درو بستم پای درسم!! موقع های استراحتمم که اصلا پیش نمیاد! یا پای نتم یا آهنگ گوش میدم

که البته نتم دیگه بهم فاز نمیده!

قبلا عاشق پی اسم بودمو بازی هاش اما الان دیگه اونم حال نمیده!

البته به جز بازی تــــــــــــــــــــــــــکـــــــــــن که تمام زندگیمه! به خاطر عشقم مستر جـــــــیــن کـــازاما

 

نمیدونم چرا ولی این یکی استثنا شده! من زیاد با کسی گرم نمیشم و تن به کارای هم سنو سالام نمیدم. همیشه یه حالت دپرس وارانه دارم.

باور کنین اگه تکن نبود و کمکای یکی از دوستام که اجـــی گلمه من الان مرده بودم جون شما!

من از ادمای لوس خیلی بدم میاد از این سوسولا!! ایـــش!!

بیشتر هم آهنگ غمانگیز گوش میدم. یگانه! به قول دوستم اهنگ گریه دار

واییییییییییییی مامانی من کارت شارِژ میخوام

ای بابا اینکه شد اتوبیوگرافی من!! موضوع اصلیو نگفتم!!

دلیل اینکه از آینده میترسم همین بزرگی زود رسیه که فوامیل بهم دادن! الهی خیر نبینن نامردا!!

چون من  وقتی خوب تو بچگی خوش نگذروندم در حالی که 3 سال دیگه باید بای بزنم با بچگیمو اینا چه جوری اخه

وارد دنیای آدم بزرگا شم؟؟ تازه خاله هام ولکن نیستن که! میخوان شغلمم اونا انتخاب کنن! هی پزشکی پزشکی

با دخترای خودتون چه گلی به سرتون زدن اخه ها؟؟

مخصوصا خاله آخریم!!! مرگه منه!! انقدر...................هستش که نگو!

بعد هی الکی میگن خاله مثل مادره!! با اینجوری مامانمو هم اغفال میکنه!

فکر میکنید من در آینده چی بشم؟ چه بلایی قرار سرم بیاد؟؟

 

راستی عکس عشقمو ببینینکیفـــــور شین!

 

 

الهی فدای چشماش بشم من!

تا آپ بعدی فعلا بابای

 

 



سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : پرنیان

صفحه قبل 1 صفحه بعد